-
بازماندگان
یکشنبه 24 مرداد 1395 23:28
ما آخرین بازماندگان گله گرگها هستیم!... دیگر زوزه نمیکشیم!فقط پوزخند میزنیم به داستانهایی که شغالها ازدلاوری خود میگویند!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 تیر 1395 15:46
زندگی را باید از " گـُـــرگ " آموخت و بَس !!!
-
.......
پنجشنبه 22 بهمن 1394 01:19
همیشه که خر به تورت نمیخوره یه بارم گرگ میخوره به پستت اونوقته که تیکه پارت میکنه
-
********
پنجشنبه 22 بهمن 1394 01:16
شیرها ادعا میکنند سلطان جنگلند! ببر را قوی ترین حیوان دنیا میدانند! اما خنده ام میگیرد وقتی میبینم به دستور یک انســـان در سیرک بالا و پایین میپرند! ولی گرگ رام نمیشد! برای کسی عوض نمیشود و ... همه میدانند بازی کردن با گرگ حکمش مرگ است
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 بهمن 1394 01:10
I CAME BACK
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 فروردین 1394 14:32
-
-------
چهارشنبه 22 بهمن 1393 10:09
گـُـرگــی دســت بــه خــودکــُشـی زد در وصـیــت نــامــه اش نــوشـتــه بــود : » پـوسـتــم را بـســـوزانـیــد تــا هـیــچ وقـت شـغــالـی در آن نـقــش مــا رابــازی نـکـنــد کــه فــردا نــفــریــن بــّـره ای پـشــت ســرمــان بــاشــد...
-
جمله راجب گرگ
چهارشنبه 22 بهمن 1393 10:04
گرگ ها همیشه زوزه نمی کشند گاهی هم می گویند : دوستت دارم و زودتر از آنکه تو بفهمی ، تو را می درند ...! و تو می مانی با تنی که بوی گرگ گرفته است..........! راستی با خودتم هنوز هم تنت بوی مرا میدهد ؟
-
***
چهارشنبه 22 بهمن 1393 09:59
"از نظر انسان ها سگ ها حیواناتی با وفا و مفید هستند... ولی از نظر گرگ ها، سگ ها ،گرگ هایی بودند که تن به بردگی داده اند، تا در آسایش و رفاه زندگی کنند..." ارنستو چهگوارا
-
گرگ زخمی
چهارشنبه 22 بهمن 1393 09:44
درمن گرگی خسته و وحشی است.....!!.!!!!! خسته از تمام دنیا..... خسته از بازی های قشنگ و بی مزه ی سرنوشت.......!!!!! این گرگ زخمی درون من درگوشه ای از غار نشسته و زخم هایش را با اشک هایش میلیسد......!!!!! وای از روز انتقام.....!!!!! همه را غار نشین خاهم کرد.......!!!!!
-
گرگ باش مثل من
چهارشنبه 22 بهمن 1393 09:42
سلامتی اون گرگ تیر خورده ای که هیچ موقع از زخم ناله نمیکنه.... چون خوب میدونه اگه بناله کفتارها احساس غرور میکنن.....! زخمم خوب میشه .... بی ناله ..... اما .... میدرم .... تمام کفتارهایی را که سر شکستن غرورم .. . شرط بستند ....
-
اسیر/*-
یکشنبه 16 آذر 1393 10:03
گرگ را نمی توان اسیر کرد ... گرگ اسیر افکار دیوانه وار خویش است.. زوزه های آزادانه اش دلیل بر درد اسارت است....دوری کن
-
خون/*/
یکشنبه 16 آذر 1393 10:02
خون گوسفندان پاک بود برای به دام انداختنم خون شیرها را سمی کرده بودند احمق ها نمی دانستند خون شیرها را به خاک قول داده بودم...
-
امشب*/*
یکشنبه 16 آذر 1393 10:01
امشب که زیر نور ماه باهم زوزه می کشیم امشب که در آغوش من به استقبال مرگ می روی امشب که پنجه های سردم بدنت را لمس می کند امشب که برای فریب من خود را به شکل گرگ دراورده ای امشب که در آغوشم به یاد دیگری زوزه می کشی امشب که حرف های عاشقانه ات بوی خون میدهند امشب که فهمیدی که نگاه یک گرگ دروغ نمی گوید پس به چشمانم نگاه کن...
-
انتخاب
یکشنبه 16 آذر 1393 10:00
گرگ می تونه بهترین دوستت باشه که باهاش آرامش رو تو تک تک سلولای بدنت حس کنی یا می تونه بدترین کابوست باشه که از ترس خوابت نبره اینکه کدوم یکی باشه رو تو انتخاب نمی کنی...
-
/*-
یکشنبه 16 آذر 1393 09:59
او رفت و نبض احساس خاموش شد او رفت و سرزمین پارس پر از غم شد این زخم را زوزه نیز آرام نمی کند آتش این درد را باران اشک نیز خاموش نمی کند هر افسانه آخرش این چنین شد آری قلبمان از رفتنش شعله ور شد... روحش شاد
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 آذر 1393 09:59
در جنگل من هوا سرد است... آهو ها با کفتارها می چرخند... روباه ها قصد فریبم را دارند... دیگر گرگی وجود ندارد... با وجود سختی ها و زخم های روی تنم... من هنوز گرگ مانده ام... با وجود اینکه آسمان را ابرهای تیره فرا گرفته... من هنوز به خورشید خیره می شوم... با وجود اینکه همه چیز بر علیه من است... ولی من هنوز بر فراز کوه با...
-
-*/
یکشنبه 16 آذر 1393 09:57
گاهی زمین نیاز به قهرمان ندارد.... نیاز به یک هیولا دارد.... افسانه ای متولد میشود، بی انتها و بی پایان... ققنوس از شرق به آسمان می آید... گرگ زمین را در می نوردد... عقاب قله ها را تسخیر میکند... خورشید از شرم می خوابد... زمین از ترس بر خود میلرزد و زمان باز می ایستد... دریا ها از درد مواج می شوند... آتشفشان ها از...
-
گرگ
یکشنبه 16 آذر 1393 09:56
گرگ تنها شعله ی آتشی است که با شدید ترین باران و طوفان خاموش نخواهد شد گرگ آرمان اعتقادی فراتر از درک هر آدمیست گرگ بودن فقط دریدن و کشتن نیست گرگ یک باور است و یک احساس سرد و درهم شکسته ای است که در بلندای قله کوه می توان نجوایش را شنید
-
داستان رستگاری
یکشنبه 16 آذر 1393 09:55
مادامی که نفس میکشم... آسمان زوزه هایم را بخاطر دارد... مادامی که هستم... این کوه پنجه هایم را میشناسد... و مادامی که راه میروم...زمین قدرتم را حس میکند... این داستان یک گرگ است... داستان آرمانی که آسمان را تسخیر کرد... این داستان رستگاریست...رستگاری
-
//***
یکشنبه 16 آذر 1393 09:55
این زمینی که من در تاریکی هایش تنها قدم میزنم دیگر شکسته شده ... همانند اینکه اعتقاداتت علیه خودت قیام کرده اند همه ی جهان علیه من است ... آینده من نابود شده ... گذشته من نیز زیر پنجه هایم جان میدهد همه چیز نابود شده ولی امروز ازان من است و من هرگز او را نخواهم باخت رستگاری در چشمان من است من پیروز خواهم شد این حس...
-
Night Wolf
یکشنبه 16 آذر 1393 09:55
به دشمنانم که از زخم خوردن من خوشحالند بگویید آخرین روز های خود را جشن بگیرید که با ماه کامل می آیم و فقط خون بجا می ماند برای من کمین نکنید که با خواب شما می آیم و با جانتان می روم من تشنه ام برایم آب نگذارید که تشنه خون و انتقامم
-
ذات
یکشنبه 16 آذر 1393 09:54
به کوچیکی نیست به نداشتن دندون نیست، به دل و جرات و ذاته ... که رفیقم نداری پس به این عکسه نخند با اینکه کوچیکه زوزه میکشه و فکر جونش هم نیست،تو چی؟ هم جونت و دوست داری هم جیبتو !!!!!! پا بر جاست(گرگ شب)
-
چاله
یکشنبه 16 آذر 1393 09:54
با چشمان خسته از خروج تاریکی با لبهایی که طعم خاک میدهد با همین زوزه های خونینم با همین خرده غم های گیر کرده لای دندانم در همین مسیر نا هموار پر از چاله... به محاکمه خدایان می روم چاله ها را با انسان پر می کنم......
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 آذر 1393 09:53
من کیلومتر ها در این جنگل پر خطر دویدم من سالیان سال خشمم را فرو بردم من میروم بجایی که کسی دنبال من نباشد اما وقتی زمانش برسد باز خواهم گشت و چاله خشمم را از خون انسان ها لبریز خواهم کرد
-
سایه
یکشنبه 16 آذر 1393 09:53
یادت باشه باید از سایه من هم بترسی... یه گرگ وحشی تر و سریع تر از سایه ی خودشه...
-
تنهام
یکشنبه 16 آذر 1393 09:52
تنهام... اما هنوزم ازم میترسن... تنهام... اما هنوزم وحشی ام...
-
قدرت
یکشنبه 16 آذر 1393 09:52
به نفس های خسته این گرگ نگاه نکن.. در چشمانش قدرتیست که در پنجه ی هیچ شیری نیست...
-
قوی باش
یکشنبه 16 آذر 1393 09:51
کسی که قوی نیست باید خفه بشه ، گرگ نیست ، به قیمت استوخوناتم شده قوی باش
-
***
یکشنبه 16 آذر 1393 09:50
درنده ترین حالات یه گرگ زمانیه که هیچ هم نوعی نداشته باشه و خطر رو با گوشت و خونش احساس کنه... تو درنده ترین حالت ممکن ام!