گرگ

گرگ باش دشمن را بدر … در برابر سگان ولگرد بی تفاوت باش …

گرگ

گرگ باش دشمن را بدر … در برابر سگان ولگرد بی تفاوت باش …

اجازه هست

اجازه هست که عشقتو،تو کوچه ها دادبزنم؟

روپشت بوم خونه ها اسمتو فریاد بزنم؟

اجازه هست که هرنفس ترانه بارونت کنم؟

ماه و ستاره رو بازم فدای چشمونت کنم؟ 

اجازه هست که خنده هات قلبمو ازجا بکنه؟

بهت بگم عاشقتم،دوست دارم یه عالمه

اجازه هست نگاهتو،تو خاطرم قاب بکنم؟

چشمی که بدخواهمونه،به خاطرت خواب بکنم؟

اجازه فریاد بزنم:تو قلبمی تابه ابد؟

بدون اگه رسوا بشم به خاطرت خوبه،نه بد!

اجازه هست دریا باشم،کویررو پیمونه کنم؟

توصدف دلم بشی،من تو دلت خونه کنم؟

اجازه هست....؟؟

تقدیم به تک ستاره ی قلبم

مـــن بـــی تـــو یــــک بــوســه ی فــرامــوش شـــده ام؛ یــک شــعر پــر از غــلط؛ یــک پــرنــده ی بــی آســمــان؛ یـــک نــســیـم ســرگــردان؛ یـــک رویــای نــا تــمــام.


تقدیم به همون که خودش میدونه

جــــــــــــدایی

نـــــذار چــــشـــمات بـــارونی شـــن قسمتمون جداییه

نمیذارن مال من شی میگن که دستام خالیه


میگن لیاقت ندارم میخان که تنهات بذارم

میگن برات خیلی کمم تو لحظه هات پانذارم


نمیدونن دق میکنم جزتوکسی رو ندارم

نمیفهمن که واست یه قلب دیوونه دارم


میخان فراموشت کنم قسمت دیگرون بشی

میخان بگیرنت ازم ازعشق من دس بکشی


اشکاتو پاک کن که دیگه باید ازت دل بکنم

میرم ولی نمیدونم با این دلم چیکار کنم


برو نذار بیشتر ازاین چشای خسته م ببارالهی خوشبخت شی گلم

بروکه طاقت ندارم

بر روی سنگ قبرم بنویسید

روی قبرم بنویسید کسی بود که رفت

لحظه ای از غم ایام نیاسود که رفت

بنویسید از آغوش خدا آمده بود

هیچ کس هیچ نفهمید چرا آمده بود

بنویسید نفهمید کسی دردش را

هیچ کس درک نمی کرد رخ زردش را

بنویسید که یک عمر کسی را کم داشت

در نگاهش اثر از حادثه ای مبهم داشت

بنویسید هوای دل او ابری بود

بنویسید که اسطورهء بی صبری بود

بنویسید پرش لحظهء پرواز شکست

بنویسید دلش را به دل پیچک بست

روی قبرم بنویسید دلی عاشق داشت

دور تا دور دلش یاس و اقاقی می کاشت

رج به رج فرش دلش را گره با خون می زد

شهرتش طعنه به رسوایی مجنون می زد

بنویسید که با عدل جهان مسأله داشت

بنویسید که از عالم وآدم گله داشت

شعر جانسوزی اگر گفت همه از دل بود

بنویسید که او پای دلش در گل بود

بنویسید که پروانه صفت سوخت پرش

بنویسید غمی بود به چشمان ترش

بنویسید که همواره غمی پنهان داشت

بنویسید به تقدیر و قضا ایمان داشت

بنویسید جوان رفت کهنسال نبود

بنویسید اگر حرف نزد لال نبود


قــبــرم

قــبــرم را عمـــیق تر حــفر کــنیــد

آرزوهـــای زیـــادی به گـــور خـــواهـــم بــــرد . . .

بازی

هی لعنتی بیــا باهـــم بازی کنیـــم

تو بـســته های قرص و ســیـــگار مـــن رو بشــمار

و مـــن شمارۀ غریبه های گوشیِ موبایلت را

سیـــــــــــگار

سیگار را با هیچ چیز عوض نمی کنم !
برگرد ،
تا ثابت کنی که دروغ می گویم

دادگـــــــــــــاه عشــــــــــــق

توی دادگـــــــــــاه عشقت من و محکومم کن

من  و از داشتن هرچی عشقه محرومم کن

حبس ابد ببر برام هرچی بگی من حاظرم

به خاطر دوست داشتنت تا چوبه دار هم میرم

خودم میخوام پیش  همه به جرمم اقرار کنم

هرچی گفتم حقیقته دوباره تکرار کنم

توی دادگـــــــــاه عشقت عاشقی جرم منه حکم اعـــــــــدام زیربارون عاقبت دوست داشتنه

توی زندون  خاطراتت تنها همدمه منه دل بی رحم تو سنگـــــــــدل منو آتیش میزنه

اما فکر نکن یه لحظه هم زیر حرفم میزنم زیرشکنجه هم که باشم از تو دل نمیکنم

رو درو دیوار زندون اسمتو حک میکنم اگه جون ندم از عشقت به خودم شک میکنم

روز مــــوعود رسیـــــــــــــــده روز رهایــــــــی از تنه اوج معــــــــراج یه عاشـــــــــــق لذت از عشـــــــــق مردن است

سیگار تو



چقدر شبیه سیگار تو هستم..

آتشم زدی ...

روشنم کردی...

پکم زدی...

دود شدم خاکستر شدم...

دیگه آخرهاشه دارم تموم میشم......

سیگار پشت سیگار خودم را دود میکنم ....

زیر سیگاری


خاکستر سیگارم را از پنجره

به بیرون می ریزم...

آی آدم ها...

دنیای شما زیر سیگاری من است...