امشب که زیر نور ماه باهم زوزه می کشیم امشب که در آغوش من به استقبال مرگ می روی امشب که پنجه های سردم بدنت را لمس می کند امشب که برای فریب من خود را به شکل گرگ دراورده ای امشب که در آغوشم به یاد دیگری زوزه می کشی امشب که حرف های عاشقانه ات بوی خون میدهند امشب که فهمیدی که نگاه یک گرگ دروغ نمی گوید پس به چشمانم نگاه کن چه می بینی؟