-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 مرداد 1393 10:30
به چشمهایم می نگری؟ آرامش عجیبی دارد نه؟ لبخندم را می بینی؟ بخند،لحظه مرگت فرارسیده پشت این چهره آرام گرگی خفته که تشنه نوشیدن خون تازه است جلوتر بیا با یه حرکت دریده میشی و تازه میفهمی که من گرگم نه بره
-
قلمرو گرگها
شنبه 25 مرداد 1393 10:30
وقتی صدای پای شب نزدیک میشود... فقط، گرگها می فهمند ماه کامل است در قلمرو گرگ ها؛ کفتار و شغال محکومند به مرگ
-
اینجا سرزمین گرگهای درنده است
شنبه 25 مرداد 1393 10:29
اکنون وقت پادشاهی ما گرگ ها فرارسیده این جنگل قلمرو ماست دریده می شوی اگر به پادشاهان جنگل زل بزنی...
-
وفا
شنبه 25 مرداد 1393 10:29
اهــــــــای چوپان ! سگت را ببین… کنار گرگ ایستاده… این بود ان سگی ک از وفایش دم میزدی؟؟؟ نه چوپان ساده …ب خـــــــــدا سوگند گله ات را سگت خواهد زد نه گرگ بی گناه …
-
گرگ باش
شنبه 25 مرداد 1393 10:28
گرگ باش مغرور بر شب پادشاهی کن میخوای خنجر بزنی از روبه رو بزن مثل گرگ تعصب داشته باش مثل گرگ حتی به شیر هم رحم نکن مثل گرگ رو در رو حق بگیر به مانند گرگ باش دوستانت را لیس بزن دشمنانت را گاز بگیر گرگ باش دشمن را بدر در برابر سگان ولگرد بی تفاوت باش آنها با پارس کردن های بیهوده زنده اند گرگ باش بی اعتماد باش بی اعتنا...
-
گرگ باران خورده
شنبه 25 مرداد 1393 10:27
ما از گرگان باران خورده ایم هرکه از ما بکند ما برده ایم. شیروببر را از رو برده ایم: بخور بخور ما خورده ایم.
-
طعمه
شنبه 25 مرداد 1393 10:26
وقتی گرگی طعمه اش را با امدن لاشخورها رها میکند. نشان ترس نیست بلکه باورش این است که طعمه اش دیگر ارزش خوردن ندارد!
-
خداوندا
شنبه 25 مرداد 1393 10:26
صدای زوزه هایم در جنگل پیچیده گرگی تنها در برابر گله ای شغال و کفتار خداوندا قدرتی عطا کن تا بدرم دشمنانی که منتظر خوردن گوشت من هستند
-
رسم رفاقت
شنبه 25 مرداد 1393 10:25
بدان گرگها رسم رفاقتشان عجیب است روز برای ذره ای گوشت اتحاد عجیبی دارند اما شب یک لحظه غفلت ب قیمت جانشان تمام میشود !
-
سگ
شنبه 25 مرداد 1393 10:24
نترس گرگ،سگهای پر سرو صدا همیشه فرار میکنند...
-
اهلی نمی شوم
شنبه 25 مرداد 1393 10:24
اهلی نمی شوم گرگ خواهم گشت ، هنگامی که ماه کامل است بر پرتگاهی که زیستنم را تکه تکه خواهد کرد تمام زمستان را ، زوزه خواهم کشید در چشمان گرگینم ، در سیاهی شب حتی اگر بره ی کوچکی را ، ندریده ام اهلی نخواهم گشت . گرگ باش و با من بیا تا با چشمان باز به خواب رویم به آتشی که خاموش نمی شود افسانه ای را ......................
-
ماده گرگ زخمی
شنبه 25 مرداد 1393 10:23
خسته و زخمی ام... نای دریدن ندارم... اطرافم پر از کفتارهایست که مدام گاز می گیرند... خونی در بدنم نمانده... لحظات آخر من است... پلک هایت را ببند... تا زجری که میکشم را نبینی... استخوان هایم زیر دندانهایشان میشکند ... بند بند وجودم تکه تکه شده... برو نمیخواهم صدمه ای ببینی... صدای زوزه ام گوش هایت را میخراشد ... برو...
-
گرگها هم قلب دارند...
شنبه 25 مرداد 1393 10:22
گرگها هم قلب دارند...
-
میدرم
شنبه 25 مرداد 1393 10:21
ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﮔﺮﮔﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ . ﻭﻟﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ . ﺩﻧﺪﺍﻧﻬﺎیم ﮐﻪ ﺗﯿﺰ ﺷﻮﻧﺪ ﺗﺎ ﺟﺎﻥ ﺑﻪ ﺗﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﺪﺭﻡ
-
گرگ تنها
شنبه 25 مرداد 1393 10:20
زمستان سرد ! سرد سرد ! و گرگ تنهاست ! تنهای تنها ! و گرگ خودش خوب میداند که عبور از این صحرای یخ زده ! عبور از این زمستان قطبی سخت است ! سخت سخت ! شاید ناشدنی ! اصلا نا شدنی ! اما اگر از این زمستان به تنهایی گذر کند ! گرگ تنهایی است که دیگر بی نیاز از قبیله است ! روح صحرای یخ زده خواهد شد ! گرگ باران دیده خواهد بود .
-
گرگ درون
شنبه 25 مرداد 1393 10:18
گرگ درونت را آزاد نکن، برای کفتارهای ناچیز اطرافت خفاش هم زیاد است...
-
گرگها
شنبه 25 مرداد 1393 10:18
گرگ شب های تنهاییم... گرگ شده ای این روزها اما چه کسی را میخواهی بدری احساس من عاشق که دل ب تو بستم... مرحبا نوش جانت باد خونی که در ماه تمام از دلم نوشیدی... حال با گرگها مینشینی و من تنها زوزه میکشم
-
چشم گرگ
شنبه 25 مرداد 1393 10:17
شب ها تنها پرسه نزن.. در جنگل گم می شوی.. و آن زمان که خیال می کنی به آبادی رسیدی.. لحظه مرگت فرا رسیده.. چراغی که در سیاهی می درخشد چشم "گرگ"است...!!!
-
گرگ یا لاشخور
شنبه 25 مرداد 1393 10:16
دیگر به کسی نگو شیری یا روباه... بگو گرگی یا لاشخور!!!
-
نیستی
شنبه 25 مرداد 1393 10:15
نبودنت را زیر همین ماه ”زوزه“ میکشم جایی شنیده ام ماه بالای سر تنهاییست...
-
زنده ام
شنبه 25 مرداد 1393 10:15
زوزه بکش ولی نه واسه قُدرَت نمایی . . . واسه اینکه بفَهمَن زندِه ای هَنوز . . .
-
جر میدم
شنبه 25 مرداد 1393 10:14
توپارس میکنی ومن زوزه میکشم نمیتونم مثل توگازبگیرم ولی خوب جر میدم! خب اناتومی سگ با گرگ فرق داره!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 مرداد 1393 10:13
-
گرگها سگ نیستند
شنبه 25 مرداد 1393 10:13
”گرگها“ روی زمین را بو نمیکشند ”گرگها“ حق خود را گدایی نمی کنند ”گرگها“ ایستاده اند قد خم نمیکنند نه در پی استخوانی، و نه به امید نیمه جانی ”گرگها“ اگر اسیر شوند یا فرار میکنند و یا اگر نتوانند خود را میکشند ولی تن به اسارت نمیدهند ”گرگها“ با زور رام می شوند اما اهلی نمی شوند ”گرگها“ هرچه باشند ”سگ“ نیستند
-
توبه ی مرگ
شنبه 25 مرداد 1393 10:12
گرگ که باشی زوزه کشیدن را که بلد باشی رام نشدن را اگر آموخته باشی تمام قوانین در برابرت تعظیم میکنند این بار توبه ی مرگ،گرگ میشود ..!
-
ماه کامل
شنبه 25 مرداد 1393 10:11
ماه کامل است.. امشب شب گرگهاست.. گرگها مرا فرا می خوانند.. وقت شکار است.. باید از لانه بیرون بزنم.. میدانم از دیدن من تعجب خواهند کرد.. دندان هایم مانند خنجری تیز شده.. رحم در قلبم جایی ندارد.. وحشی تر شده ام.. و تشنه ی دریدن...
-
گریه گرگ
شنبه 25 مرداد 1393 10:10
گریه می کرد گرگ! وقتی دید سگ به خاطر تکه استخوانی لگد های چوپان را تحمل میکند!
-
سرنوشت
شنبه 25 مرداد 1393 10:09
از سرنوشت غمگین مباش! چه بسا سگ هایی بر روی اجساد گرگ های جنگل سبز رقصیدند: شادی کردندو خود را بزرگ پنداشتند... ولی نمی دانستند گرگ: گرگ می ماند و سگ: سگ: حتی با قلاده های طلا!!!
-
پسرکی که گرگ شد...
شنبه 25 مرداد 1393 10:08
شب تاریک و سردی بود...پسرکی تنها... در میان جنگل... و گله ای گرگ که نزدیک می شدند... در نگاهش التماس موج میزد... و گرگهایی که گرسنه بودند... جز گرگها کسی فریادهایش را نمی شنید... آنقدر ترسیده بود که تپش های قلبش شنیده می شد... آرام باش پسرک ... بگذار دندان هایم گردنت را لمس کند... بگذارطعم خون گرمت را حس کنم ... این...
-
سکوت
شنبه 25 مرداد 1393 10:06
سکوت یک گرگ در جنگل.. عمق یک فاجعه است ...!