گرگ

گرگ باش دشمن را بدر … در برابر سگان ولگرد بی تفاوت باش …

گرگ

گرگ باش دشمن را بدر … در برابر سگان ولگرد بی تفاوت باش …

گرگها رفته اند...

صدایی نمی آید...

جز صدای کلاغ های بر بوم نشسته...

آری گرگ ها هم مرا ترک کرده اند...

دنیای من

بــــرای بدست آوردنم خودت را خسته نکن،
گــــرگ نه قلاده میشناسد،
نه وفــــــــــا،
دندان "گــــرد" کنی،
تو میمانی و گلویی دریده شده،
هر کجا را صاحب شوی،
قلب مرا نخواهی شد،
دنیای من "قلـــــمرویی" به وسعت تنهایی من است...

قانون جنگل

قانون جنــگل را که یادت هست ؟!

زخمی که میشوی از گله بیرون رانده خواهی شد

زخمهایت را پنهان کن

دردهایت را بخور

و به راهت ادامه بده "گـُــــــــــرگ" پیر...!!

نمی ترسیم

چوپان و سگ گله اش که هیـــــــــچ،
ما گرگها دیگر از سلطان این جنگل سرد هم نمیترسیم،
برای گرگی که دندان شکانده،
دردی بالاتر از سلاخی بره ها به دست انسانها نیست...


حس شکار

من بودم و حس شکار چیزی که مدت ها گم کرده بودم
من گرگم
یک گرگ وحشی...
و من ماه را داشتم برای عشق ورزیدن
من گرگم ، یک گرگ متفاوت

Black Wolf

من و شب همرنگیم...

وقتی در تاریکی شب پرسه میزنم تنها چشمان زردم پیداست...

هرگز رحم نخواهم کرد...

لحظه به لحظه وحشی تر خواهم گشت...

میدرم حتی اگر سیر باشم...

طعم خون مرا وحشی تر خواهد کرد...

برای یک گرگ
چه فرق میکند چقدر انسان باشی . . .
می درد

دریدن

آماده دریدنم...

دندان نشانم بدهی...

قلبت را پاره خواهم کرد...

فصل مهاجرت گرگ

آسمان برای تو

زمین برای من
انقدر میروم تا به جایی برسم
جایی که شاید تو را در خواب هایم ببینم
آنجا بهشت است
فصل مهاجرت گرگ هاست...

آخرین فرصت

ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﻮﺍﻓﻖ ﻋﻘﺮﺑﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﻋﺖ ﻣﯿﮕﺮﺩﺩ،

ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯾﻦ ﺧﻄﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺎﺷﺪ،

ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺸﺖ ﯾﮏ ﻣﯿﺰ ﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﮔﺮﮒ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﯽ،

ﺻﺪﺍﯼ ﺧِﺲ ﺧِﺲ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺁﺯﺍﺭﺕﻣﯿﺪﻫﺪ،

ﺑﻪ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺸﺎﻥ ﮐﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ،

ﺑﺮﻕ ﻣﯿﺰﻧﺪ، ﭘﻮﺯﻩ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺧﯿﺲ ﺍﺳﺖ.

ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺩﻧﺪﺍﻧﻬﺎﯼ ﺗﯿﺰﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ

ﻭ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪﻫﺎﯼ، ﻣﻌﻨﺎ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯿﺰﻧﻨﺪ.

ﺷﺎﯾﺪ ﺯﯾﺮِ ﻣﯿﺰ ﺑﺎ ﭘﻨﺠﻪ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻋﻼﻣﺖ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ !

ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻣﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﭼﻪﮐﺴﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ...

چشمهایم...

نــــــــــــه ، چشمهایم سگ ندارد ....!!

چشمهایم گرگ دارد

هار است

وحشی است

پاره میکند

میدرد

هیچ گرگی اهلی نمیشود...

دنبال سگی مثل خودت باش.

بازگشت آلفا

شبی از این شب های سیاه..

بر بلندای کوهستان..

گرگی زوزه سر خواهد داد..

آنچنان که ترس جنگل را فرا بگیرد..

و هاله ی مرگ طنین انداز شود..

و گرگها دوباره متحد خواهند شد...

تفکر گرگ

دندون و پنجه تیز نیست..

که گرگ را گرگ کرده..

این تفکر گرگه که از گرگ..

گرگ ساخته...

وقتی حس کردی یکی از عصبانی یا ناراحت کردنت لذت می بره،

تیزی دندونات و نشونش بده بعدش بگذر.

یه همچین کسی ارزش طعمه شدنم نداره...