روز برای ذره ای گوشت اتحاد عجیبی دارند
اما شب یک لحظه غفلت
ب قیمت جانشان تمام میشود !
اهلی نمی شوم
گرگ خواهم گشت ،
هنگامی که ماه کامل است
بر پرتگاهی که زیستنم را تکه تکه خواهد کرد
تمام زمستان را ،
زوزه خواهم کشید
در چشمان گرگینم ،
در سیاهی شب
حتی اگر بره ی کوچکی را ، ندریده ام
اهلی نخواهم گشت .
گرگ باش و با من بیا
تا با چشمان باز به خواب رویم
به آتشی که خاموش نمی شود
افسانه ای را ...................
تنها اگر گله ات را رها کنی
خسته و زخمی ام...
نای دریدن ندارم...
اطرافم پر از کفتارهایست
که مدام گاز می گیرند...
خونی در بدنم نمانده...
لحظات آخر من است...
پلک هایت را ببند...
تا زجری که میکشم را نبینی...
استخوان هایم زیر دندانهایشان میشکند...
بند بند وجودم تکه تکه شده...
برو نمیخواهم صدمه ای ببینی...
صدای زوزه ام گوش هایت را میخراشد...
برو گرگ من،خیلی دیر شده...
ماده گرگت را کفتارها دریدند...
ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﮔﺮﮔﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ .
ﻭﻟﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ .
ﺩﻧﺪﺍﻧﻬﺎیم ﮐﻪ ﺗﯿﺰ ﺷﻮﻧﺪ ﺗﺎ ﺟﺎﻥ ﺑﻪ ﺗﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﺪﺭﻡ
زمستان سرد !
سرد سرد !
و گرگ تنهاست !
تنهای تنها !
و گرگ خودش خوب میداند که عبور از این صحرای یخ زده ! عبور از این زمستان قطبی سخت است !
سخت سخت !
شاید ناشدنی !
اصلا نا شدنی !
اما اگر از این زمستان به تنهایی گذر کند !
گرگ تنهایی است که دیگر بی نیاز از قبیله است !
روح صحرای یخ زده خواهد شد !
گرگ باران دیده خواهد بود .
گرگ شب های تنهاییم...
گرگ شده ای این روزها
اما چه کسی را میخواهی بدری
احساس من عاشق که دل ب تو بستم...
مرحبا نوش جانت باد
خونی که در ماه تمام از دلم نوشیدی...
حال با گرگها مینشینی
و من تنها زوزه میکشم
شب ها تنها پرسه نزن..
در جنگل گم می شوی..
و
آن زمان که خیال می کنی به آبادی رسیدی..
لحظه مرگت فرا رسیده..
چراغی که در سیاهی می درخشد چشم "گرگ"است...!!!
توپارس میکنی ومن زوزه میکشم
نمیتونم مثل توگازبگیرم ولی خوب جر میدم!
خب اناتومی سگ با گرگ فرق داره!