خدایا!!!!!!
از تو دلگیرم؛
به قولت وفا نکردی...گفته بودی حق انتخاب دارم!
پس چرا انتخابم در آغوش دیگریست؟؟؟!!!!!
{رَفـتـے} بــهـــ دَرکـــــ ــــ ـــــ ...
وعــده ے مــا آن روزی بـاشـد کـِـهــ بـــرا ے {گــرمــے} دَسـتـانـــــــــــــم ...
{بـوســــــــــه} هـایــم
وَ {آغــــــــــوشَــم}
مِــثـــل {سَـگــــ} ! {لـَـه لـَـه} بــزنــے ..!
درد ِ دل.....کـه می کنــی ... !
ضعـف هـایـت، دردهـایــت را ......
می گـذاری تـوی ِ سیـنی و تعـارف می کـنی
کـه هـر کـدامـش را کـه می خواهنــد
بــردارنـد ... تیــز کننــد ... تیــغ کننــد ... و بــزننـد بـه ....روحـت..!!!
گاه می اندیشم ،
خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید؟
آن زمان که خبر مرگ مرا
از کسی می شنوی ، روی تو را
کاشکی می دیدم.
شانه بالا زدنت را،
بی قید
و تکان دادن دستت که ،
مهم نیست زیاد
و تکان دادن سر را که ،
عجیب!عاقبت مرد؟
کاشکی می دیدم!
من به خود می گویم:
چه کسی باور کرد
جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاکستر کرد
مـــــــــــــرد است دیگر
گاهی تند میشود
و گاهی عاشقانه میگوید ...
... مـــــــــــــرد است دیگر
غـــــرورش آسمان
و دلــش دریــــاست ...
تو چه میدانی از بغــض گلو گیــر کرده یک مــرد...؟
تو چه میدانی که چشمانت دنیـــای او شده...؟
توچه میدانی ازهق هق شبانه او
که فقــط خودش خبر دارد و بالشش...؟
مـــــرد را فــقط مـــــردمیفهمد و مـــــــــــــرد ...
می خواهم صدایت را بشنوم
تو باغبان صدایت بودی
و خنده ات
دسته ی کبوتران سفیدی
که به یک باره پرواز می کنند .
تو را دوست دارم
چون صدای اذان در سپیده دم
چون راهی که به خواب منتهی می شود
تو را دوست دارم
چون آخرین بسته ی سیگاری در تبعید .