گرگ

گرگ باش دشمن را بدر … در برابر سگان ولگرد بی تفاوت باش …

گرگ

گرگ باش دشمن را بدر … در برابر سگان ولگرد بی تفاوت باش …

گرگ ها می آیند


    به بهانه ی تسلیم شدن می آیند

                    کفش هایی که پای گرگ هاست

                   کلاه سر شنگول ها میگذارد

                   فردا که گرگ ها بروند
                   جای دندان سگ ها بر تن گله خواهد افتاد!!!

ادعای گرگی

گاهی تاوان "شیر" بودن حبس کردن خود در قفس است


اما


شغالان در شهر آزاد می گردند و ادعای "گرگی" میکنند.

آی حیوانها...

آی مردم،آی حیوان ها

گرگ من تنهاست.

گرگ من مردانه میجنگد

گرگ من وقت شکارش

گوسپندی را غمین از تکه های جسم معشوقش نمیذارد

گرگ من حزن حجیم گله را در وقت فوت طعمه های کوچک و تنها

میفهمد*

گرگ من گرگ است

نه چون سگها

این مطیعها؛پست ها

این ناجوانمردها

پوزه ی خود را برای تکه های استخوانی مفت از دست یک انسان؛

این حریص لعنتی،این بدترین حیوان

برده وارانه به روی خاک نمیمالد

گرگ من قلاده بر گردن نمیگیرد

گرگ من گرگست

زوزه هایش رنج وعصیان است.

با سری افراشته،مغرور

برفراز صخره های قله کوهی دور

گرگ من مردانه میغرّد.

زوزه های گرگ من از سر تنهایی و دردست.

زوزه هایش حرص و کینه؛جوع و نفرت،

از سر ناسازگاری با جهان ناجوانمردست.

گرگ من نه از سر هاری

نه از روی عطش یاشهوت و زاری

نعره هایش را حرام لذت ترساندن هر کوچک و خواری نمیسازد.

شانه های گرگ من زخمست

شانه های گرگ من از طعنه و تهمت

زیر بار کینه و نفرت

شانه های گرگ من خون ست.

چشمهای گرگ من کورست

چشمهای گرگ من از دیدن افتخار ات حقیر شیر و ببر و روبه و سگها ابا دارد.

گرگ من را همتراز شر و پست و خائن و درّنده ها کردن؛"چرا"دارد.

طعمه ی تک،پاره کردن از جوانمردیست؟

سر به زیر تازیانه بردن و پستی؛وفاداریست؟

گرگ من گرگست به دور از ترس تهمتها

به دور ازغصه ی مطرودی وحشی

به زیر این نقاب تیره ی "گرگ"ی.

گرگ من گرگ است

انسان نیست.حیوان نیست.

گرگ من گرگ است و این مردانه گرگ بودن

آزادیــــست...

پادشاهی گرگها

گرگ ها به هیچ کسی رحم نمی کنند ، آنها فقط به منافعشان فکر می کنند .

 و این همان پادشاهی است که پروردگار به آنها داده است ...

گرگ

من گرگ نیستم...

وقتی تو خودت را به من عرضه میکنی من از نظر تو گرگ میشوم...

نه بخاطر بدی هایم,نه بخاطره ظاهرم, بلکه بخاطر شهوتی که تو را فرا گرفته ....

این را بدان یک گرگ هیچ وقت تنها حمله نمی کند ...

آنجایی که تو مرا گرگ دیدی ،ایمان دارم گرگ های دیگر بارها به آن حمله کرده اند....!

درک رفاقت

گرگ با همنوعانش شکار می کند...!!

خو می گیرد زندگی می کند...!!

ولی چنان به آنان بی اعتماد است که شب هنگام خواب با یک چشم باز می خوابد...!!

شاید گرگ معنی رفاقت را خوب درک کرده است...!!!

قانون جنگل

گرگ سیاه وقتی سینه بچه آهو را می درید.

بچه گرگ ها برایش دست و پا می کوبیدند و هورا می کشیدند.

آهوی مادر اما گرگ را نفرین می کرد.

چند ساعت بعد لاشخور خدا را سپاس گفت از اینکه قوت امروزش را فرستاده بود.

و شب وقتی صدای پای آهوان در زوزه گرگ ها گم می شد...

آوای جغدی پیر در گوشم زمزمه کرد:

این قانون جنگل است...

طلوع ماه

هی گرگِ ساده!

باز هم که اشتباه دیده ای

روشنایِ برف را

طلوعِ ماه دیده ای …

گرگها رفته اند...

صدایی نمی آید...

جز صدای کلاغ های بر بوم نشسته...

آری گرگ ها هم مرا ترک کرده اند...

دنیای من

بــــرای بدست آوردنم خودت را خسته نکن،
گــــرگ نه قلاده میشناسد،
نه وفــــــــــا،
دندان "گــــرد" کنی،
تو میمانی و گلویی دریده شده،
هر کجا را صاحب شوی،
قلب مرا نخواهی شد،
دنیای من "قلـــــمرویی" به وسعت تنهایی من است...

قانون جنگل

قانون جنــگل را که یادت هست ؟!

زخمی که میشوی از گله بیرون رانده خواهی شد

زخمهایت را پنهان کن

دردهایت را بخور

و به راهت ادامه بده "گـُــــــــــرگ" پیر...!!

نمی ترسیم

چوپان و سگ گله اش که هیـــــــــچ،
ما گرگها دیگر از سلطان این جنگل سرد هم نمیترسیم،
برای گرگی که دندان شکانده،
دردی بالاتر از سلاخی بره ها به دست انسانها نیست...


حس شکار

من بودم و حس شکار چیزی که مدت ها گم کرده بودم
من گرگم
یک گرگ وحشی...
و من ماه را داشتم برای عشق ورزیدن
من گرگم ، یک گرگ متفاوت

Black Wolf

من و شب همرنگیم...

وقتی در تاریکی شب پرسه میزنم تنها چشمان زردم پیداست...

هرگز رحم نخواهم کرد...

لحظه به لحظه وحشی تر خواهم گشت...

میدرم حتی اگر سیر باشم...

طعم خون مرا وحشی تر خواهد کرد...

برای یک گرگ
چه فرق میکند چقدر انسان باشی . . .
می درد