گرگ

گرگ باش دشمن را بدر … در برابر سگان ولگرد بی تفاوت باش …

گرگ

گرگ باش دشمن را بدر … در برابر سگان ولگرد بی تفاوت باش …

پاییز

و اما پاییز.......
یک حقیقت مصلحتی !
برگ ها می دانند .... ، گرگ ها هم !
پاییز.... فصلی که گرگ ها مسابقه سقوط می دهند

بوی ترس

ماه ک کامل شد می آیم ...
تا می توانی فرار کن ...
ب دور ترین نقطه .....
اما گوسفند من
پشت سرت بوی ترست را دنبال می کنم.....
مرگت با دندانهای تیزم صورت خواهد گرفت..

ﻏﺮﻭﺭ ﮔﺮﮒ

ﮐﺴﯽ ﻏﺮﻭﺭ ﮔﺮﮒ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻧﮑﺮﺩ ...
ﻣﺮﺩﻡ ﻋﺎﺷﻖ ﺳﮕﻬﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ...
ﭘﺎﯾﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﻡ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ !..

زوزه های من

گرگ من پر خطر است بی پروا
نیش هایم آرزو های بلندی دارد
پرسه هایم در شب ها.........
آنچه لرزه به تن جنگ جویان می انداخت
زوزه هایم بود
زوزه های من بود...

تنها راه

گرگ تنها راه است
تنها مکان ، تنها خلوت گاه
برای شکارچیان ناآرام هستی....
تسلایی برای تکثیر شدن
جام زهر !؟ نه !
تسلایی برای شناگری در دریاچه ای از زهر
برای من
من که قطعنامه هایی با خدا دارم

اولین خون

گرگ فقط یک دوست دارد:عقل و سیاستش
گرگ یک دشمن دارد:اعتمادش
یک هدف دارد:دریدن و نابود کردن
گرگ یک زخم دارد:شلاق سرنوشت بر قلبش
یک دوا بر زخم هایش دارد:زوزه
یک عشق دارد:جفتش
گرگ یک نفرت دارد:خیانت
یک افتخار دارد:اصالتش
گرگ یک میراث دارد:شعله های آتش
یک علاقه دارد:کشتن
گرگ یک حرف دارد:صداقت
گرگ یک غم دارد:تنهایی
گرگ یک جرم دارد:بی گناهی
گرگ یک سلاح دارد:خشمش
گرگ یک چیز را می شناسد:نابودی
گرگ یک آشنا دارد:ماه
گرگ یک قلب دارد که ان را نیز دریده
گرگ یک منطق دارد:دریدن
گرگ یک قانون دارد:زنده ماندن
گرگ یک رنگ دارد:تاریکی
گرگ یک روش دارد:جنگیدن و تنها ماندن
و یک خاطره دارد:اولین خون
ای خدا این حیوان مگر چیست؟
آوای وحش از قعر جنگل در گوشم فریاد کشید
او فقط یک گرگ است........

نقاب

گرگ هم که باشی
بهترین هارا هم اگر دریده باشی
باز هم همیشه دنیا به کام نیست
گاهی اوقات باید لبخند بزنی
و پشت نقابت پنهان شوی
تا شغالها نقطه ضعفت را نبینند...

ﮔﺮﮒ ﺷﺪﻩ ای

و تو ﭼﻮﻥ ﮔﺮﮒ ﺷﺪﻩ ای
ﺩﯾﮕﺮ برایت شعر نمی خوانند
و تو ﭼﻮﻥ ﮔﺮﮒ ﺷﺪﻩ ای
دنیا را برایت زهر می خواهند
و تو ﭼﻮﻥ ﮔﺮﮒ ﺷﺪﻩ ای
به ﭼشمانت مشکوکند
می ﮔویند ﮔﺮﮒ است ﺩﯾﮕﺮ
همیشه در فکر وحشی بازیهاش است
می ﮔویند ﮔﺮﮒ است , نامرد است
می ﮔویند ﮔﺮﮒ است بی شرف است
می ﮔویند ﮔﺮﮒ است , ﮔﺮﮒ زاده است قطعا !!
می ﮔویند ﮔﺮﮒ است نزدیکش نروید
می ﮔویند ﮔﺮﮒ است ........
و تو ﭼﻮﻥ ﮔﺮﮒ ﺷﺪﻩ ای
در جواب حرف هایشان فقط می خندی و می روی...

اعتماد

هیچکس لیاقت اعتماد ندارد..
حتی چشمانم...
آنها نیز به من دروغ می گویند..
تنها به دندانهایم اعتماد می کنم....

ﻫﻴــــــــــــــــﭻ

ﮔﺮﮒ " ﺭﺍ ﺑﺎﻛﻲ ﻧﻴﺴﺖ،
ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺩﺳﺘﻬﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺭﻓﺘﻨﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﻣﺰﻣﻪ
ﻣﻴﻜﺮﺩﻧﺪ،
ﮔﺮﮒ ﻧﻪ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ﻧﻪ ﻭﻓﺎ،
ﺗﻨﻬﺎﻳﻴﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻗﺴﻤﺖ ﻣﻴﻜﻨﺪ،
ﺍﺯ ﺭﻭﺯ ﻣﻴﻼﺩﺵ ﻗﻠﺒﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻧﺪﺍﻧﻬﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺗﻜﻪ ﺗﻜﻪ
ﻛﺮﺩﻩ،
ﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻴﻔﻬﻤﺪ ﻧﻪ ﺗﺮﺣﻢ،
" ﮔﺮﮒ " ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﻴﭻ ﺑﺎﻛﻲ ﻧﻴﺴﺖ،
ﺍﺯ ﻫﻴــــــــــــــــﭻ ...

مبارزه

مبارزه کردن یک چیزو به من یاد داد:

درسته دشمن ها از من قویتر اند ولی بهتر ازمن نیستند...

تمومش کن!

مهم نیست کی هستی...
چی هستی و کجا هستی...
تنها چیزی که مهمه اینه که...
تو یه شب برفی که ماه کامله و پشت ابرا...
پیدات میکنم و نابودت می کنم...
راهی برای فرار نداری...
اگه از پنجه هام میترسی...
بهتره خودت زودتر تمومش کنی!

غرور

سلامتی اون گرگ تیر خورده ای که هیچ موقع از زخم ناله نمیکنه....
چون خوب میدونه اگه بناله کفتارها احساس غرور میکنن.....!
زخمم خوب میشه .... بی ناله ..... اما .... میدرم ....
تمام کفتارهایی را که سر شکستن غرورم ...
شرط بستند .....

فرار

زمانی که قلبم را شکستی باید به فکر فرار می بودی..

نه الان که گوشه لانه سگان گیرت انداختم..

قلبم را برای سگی دریدی..

و اکنون نوبت من است..

گلویت را برای خیانت بدرم...