گرگ

گرگ باش دشمن را بدر … در برابر سگان ولگرد بی تفاوت باش …

گرگ

گرگ باش دشمن را بدر … در برابر سگان ولگرد بی تفاوت باش …

قربانی

ماه کامل در آسمان می درخشید،

نور مهتاب دشت ها و کوه ها را روشن کرده بود

صدای زوزه ی هراسناکی از دور به گوش می رسید؛

صدایی که زوزه ی گرگ های معمولی پیش آن مانند لالایی بود

اما کسی تا به حال گرگی که اینگونه زوزه می کشید را ندیده بود

فقط رد خون قربانیان را  در میانه ی جنگل دیده بودند

و رد پنجه هایی عمیق و پرزور که در نیمه ی شب های مهتابی بر درختان و درهای خانه ها باقی مانده بود

هاله ی مرگ تمام جنگل را فراگرفته بود

سگها جرات پارس کردن نداشتند و انسانها وحشت کرده بودند

گرگ به دنبال قربانی می گشت...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد