دوستت دارم ، حتی اگر قرار باشد شبی بی چراغ ، در حسرت یافتنت ، تمام پس کوچه ها را ، زیر باران قدم بزنم !
*********************
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم … خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از
یادم … خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو میمیرم … در این تنهایی مطلق که
میبندد به زنجیرم ….
*********************
گفتم : خدایا همنشینم باش ، گفت : من مونس کسانی هستم که مرا یاد کنند ؛ گفتم : چه آسان به دست می آیی ، گفت : پس ساده از دستم مده!
*********************
زیباترین سلام دنیا ، طلوع خورشید است ، آنرا بدون غروبش تقدیم شما میکنم
*********************
همرنگ تمام آروزهای منی … غارتگر قلب و جان و دنیای منی … دور از نفس کشیدنم ممکن نیست … من ماهی تشنه ام تو دریای منی ….
ای صمیمانه ترین آیه مهر ، با صمیمانه ترین یاد به یادت هستم
*********************
حاصل عشق مترسک به کلاغ، مرگ یک مزرعه است !
*********************
کوه چون سنگ بود تنها شد ؟ یا چون تنها بود سنگ شد؟ من که نه سنگ بودم و نه کوه ، چرا تنها شدم ؟
*********************
هی کافه چی ! میزهایت را تک نفره کن ! نمیبینی همه تنهاییم؟!
*********************
دارم دق میکنم دلتنگم ، بازم با درد میجنگم ، بازم میرم توی دنیام ، تو
اونجا هستی تو چنگم ، تو دنیام مثل خورشیدی ، به من گرما می بخشی ، تو
دنیام چشمای مستت منو باز میکنه وحشی ، من این جنون بیحد رو با تو حس میکنم
هردم، تو این تلقین مصنوعی با حضور تو من زنده ام ، میخوام با تو برم
دورشم از این بی همدلی و غم ، برم با تو بازم تو اوج ، بازم بگم که پابندم ،
توی دنیای من با تو ، دیگه هیچ زخمی کاری نیست ، همه قفلارو وا کردم با
دستایی که خالی نیست ، تو دستت رو به من دادی منم دستاتو بوسیدم، بدون با
گرمای دستات به دنیام باز نفسم میدم
عمیقترین درد در زندگی مردن نیست ، پنهان کردن قلبی است که به بدترین شکل شکسته باشد
*********************
چکار کرد این دل ساده ام ! که اینگونه از چشمای تو افتاده ام ؟؟
*********************
زخمهایم به طعنه میگویند ، دوستانت چقدر بانمک اند !
*********************
این تو نیستی که مرا از یاد برده ای ، این منم که به یادم اجازه نمیدهم حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند
*********************
جلوی بعضی از خاطره ها باید نوشت ؛ خطر ریزش اشک ، آهسته به یاد آورده شود!
من و تو شباهت های متفاوتی باهم داریم :
هر دو شکستیم ؛ تو قلب مرا ، من غرورم را
هر دو رقصیدیم ؛ تو با دیگری ، من با سازهای تو
هر دو بازی کردیم ؛ تو با من ، من با سرنوشتم
و در آخر هر دو پی بردیم
تو به “حماقت” من ، من به “پست” بودن تو
آری ، این شباهت های متفاوت هر روز آشکارتر میشود