مادامی که نفس میکشم... آسمان زوزه هایم را بخاطر دارد... مادامی که هستم... این کوه پنجه هایم را میشناسد... و مادامی که راه میروم...زمین قدرتم را حس میکند... این داستان یک گرگ است... داستان آرمانی که آسمان را تسخیر کرد... این داستان رستگاریست...رستگاری