امشب دوباره دلــــــم بی صدا شکست
با گریه ای غریب و غمی آشنا شکست
تا کهکشان غرقه شدن در خیال تـــــــو
پرواز کرد و چون مرغی رها شکست
یک عمر من شکستم و با درد ساختم
اما کسی نگفت چرا بینــــــوا شکست
ماندم میان موج غریبی ز اشک و آه
کشتی صبرم از ستم ناخــــدا شکست
امشب ستـــاره ها پی دلداری آمدند
اما ز داغ من دلشان تا خدا شکست
باز به داد دلم رسی....... ای کاش
امشب دوباره دلم بی صدا شکست